شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

نخوهد شد...

مجال من همین باشد:

که پنهان عشق او ورزم ، کنار و بوس و آغوشش..

چه گویم؟!

چون نخواهد شد...

"حافظ"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد