شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

ببوس!

سحر رسید بیا پیش چشم های خدا

مرا شبیه صدای اذان بلند ببوس!

گناه بازوی تب کرده ات به گردن من

بهشت را به جهنم نمی برند ببوس...!

"حسین غیاثی"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد