مجال من همین باشد:
که پنهان عشق او ورزم ، کنار و بوس و آغوشش..
چه گویم؟!
چون نخواهد شد...
"حافظ"
آغوش با شکوه تو زندان من شده است..
"زندان قصر" نام قشنگی برای توست...
"سید سعید صاحب علم"
مرگ را آخر هر قافیه تمرین نکنم
مردم شهر تو را بعد تو نفرین نکنم...
کاش این نعش به تقدیر خودش تن بدهد
کاش این شعر به من جرات مردن بدهد...
"حامد ابراهیم پور"