شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

نقاشی لبت را خنده باید..

جز خنده سزاوار برای دهنت نیست ..

نقاشی رنگ لبت این قدر که شاد است ...!

"ناشناس"

اصفهان من ...!

اصفهان با آن همه وسعت شده نصف جهان

یک وجب قد داری و کل جهانم گشته ای...!

"ناشناس"

زلزله ..

این لرزش تهران ز تکان دل یار است

ای مرگ براین شاعر اگر یار غمین است..

"ناشناس"

عشق و تاوان ..

کوری یعقوب یا رسوایی بانوی مصر؟

اولی عشق است اما دومی تاوان عشق...!

"ناشناس"

گناه مشترک...!

شکایت می کنی اما خودت هم در یقین هستی..

در این عاشق شدن با من گناهی مشترک داری...!

"ناشناس"

عید مبارک...!

یک دور بزن تا که تماشای تو امشب
آغاز کند ماه جدید قمری را...!

"ناشناس"

رفتنت ...

رفتنت هرچند دنیای مرا تاریک کرد..

چشم زهرا(س) روشن و لب هاش غرق خنده شد ...

"ناشناس"

دلتنگم ...

دلم امشب شبیه کوچه های تا حرم تنگ است

دلم در حسرت ایوان دلباز شما تا چند...؟!

"ناشناس"