شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

غرض آمدن ما..

غرض رنجیدن ما بود از دنیا 

که حاصل شد..!

"فاضل نظری"

بمانم؟

در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر

مثل خوره افتاده به جانم که بمانم ..

"فاضل نظری"

خانه ی قلبم خراب از یکه تازی های توست..

چشم خون ، حال پریشان ، قلب غمگین ، جان مست ..

کودکم!

دستم پر از اسباب بازی های توست ..

"فاضل نظری"

حق با تو بود..

با آنکه بی دلیل رها میکنی مرا

آنقدر عاشقم که نمی پرسمت چرا؟

حق با تو بود ..

هرچه بکوشد نمی رسد ، شیر نفس بریده به آهوی تیزپا..

"فاضل نظری"

از تماشای تو می گیرد..

دلم دریا به دریا از تماشای تو می گیرد

دلم دریاست اما از تماشای تو میگیرد..

"فاضل نظری"

کوه فرو ریختنی..

عشق  تا بر دل بیچاره فرو ریختنی است

دل اگر کوه به یکباره فرو ریختنی است ..

"فاضل نظری"

چرا...؟

من پشیمان نیستم 

اما نمیدانم هنوز

دل چرا در بازی نیرنگ ها ،

یکرنگ بود...

"فاضل نظری"

عاشقانه های دزدکی..

چه شوری بهتر از برخورد برق چشم ها با هم!

نگاهش را تماشا کن

اگر فهمید ،

حاشا کن!

"فاضل نظری"

سرگردان..

تن من قایق لنگر زده در طوفان است ...

خودم اینجا

دل من پیش تو سرگردان است..

"فاضل نظری"

...

حلاج شدم ولی به کفرم سوگند ..

دلتنگ تو بودم که 

مرا دار زدند ..

"فاضل نظری"

بیچاره دل..

نمی دانم چرا اما به قدری دوستت دارم که

از بیچارگی گاهی به حال خویش می گریم ..

"فاضل نظری"

کیستم من...؟

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم..

ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم ..

"فاضل نظری"

پریشان خاطر ...

چرا آشفته می خواهی 

خدایا ..

خاطر ما را ..

"فاضل نظری"

برخیز فدای سرت..

ای چشم تو بیمار ،

گرفتار..

گرفتار..

برخیز چه پیش آمده این بار علمدار؟

گیریم که دست و علم و مشک بیوفتد ،

برخیز فدای سرت ..

انگار نه انگار..

"فاضل نظری"

حسرت..

چون برکه ی یخ بسته پر از حسرتم ای ماه ..

دل بی تو چه شب های درازی که شکسته ست..

"فاضل نظری"

زندگی..

چون زخم ، لب گشودن و چون شمع سوختن ..

لبخند ناگزیر ؛ همین است زندگی..

"فاضل نظری"

نشد..

خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند

تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد..

"فاضل نظری"

شرط عقل ؟!

کاری به کار عقل ندارم ، به قول عشق

کشتی شکسته را چه نیازی به ناخدا..

گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست ..

ای خواجه!

احتیاط کجا؟

عاشقی کجا؟

"فاضل نظری"

درد و نفرین بر ..

یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست 

نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم..

"فاضل نظری"

بر می گردم ..

باز با خوف و رجا سوی تو بر میگردم ..

دو قدم دلهره دارم 

دو قدم دلتنگم ..

"فاضل نظری"

دلگیر..

چندی ست از تو غافلم ای زندگی

ببخش..

چنگی به دل نمی زنی این روزها 

تو هم ..

"فاضل نظری"

درماندگی..

چه کنم با "چه کنم ها"ی

دل بی هدفم ..؟

"فاضل نظری"

عشق یکطرفه..

ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم..

بد نبود ای دوست !

گاهی هم تو دل می باختی..

"فاضل نظری"

غم نامه ..

خود این حکایت هر روز روزگار من است ..

به غم دچار چنانم که غم دچار من است..

"فاضل نظری"

عدالت تلخ..

عجب عدالت تلخی که شادمانی ها

فقط برای شما اتفاق می افتد..

تمام سهم من از روشنی همان نوری ست

که از چراغ شما در اتاق می افتد...!

"فاصل نظری"

..

من از روزی که دل بستم به چشمان تو می دیدم

که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر..

"فاضل نظری"

حق داشتی..

حق داشتی مرا نشناسی به هر طریق..

من همچنان همانم و دنیا عوض شده است..

"فاضل نظری"

بزن تیر خطا را ...

آهو نگران است، بزن تیر خطا را

صیاد دل از کف شده! 

تا کی به کمینی؟

"فاضل نظری"

سخن خدا

عشق رازی ست که تنها به خدا باید گفت..

چه سخن ها که خدا با من تنها دارد...

"فاضل نظری"

زنده ام به عشق..

مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم ..

که عشق از پیله های مرده هم پروانه می سازد..

"فاضل نظری"