چشم خون ، حال پریشان ، قلب غمگین ، جان مست ..
کودکم!
دستم پر از اسباب بازی های توست ..
"فاضل نظری"
با آنکه بی دلیل رها میکنی مرا
آنقدر عاشقم که نمی پرسمت چرا؟
حق با تو بود ..
هرچه بکوشد نمی رسد ، شیر نفس بریده به آهوی تیزپا..
"فاضل نظری"
دلم دریا به دریا از تماشای تو می گیرد
دلم دریاست اما از تماشای تو میگیرد..
"فاضل نظری"
عشق تا بر دل بیچاره فرو ریختنی است
دل اگر کوه به یکباره فرو ریختنی است ..
"فاضل نظری"
چه شوری بهتر از برخورد برق چشم ها با هم!
نگاهش را تماشا کن
اگر فهمید ،
حاشا کن!
"فاضل نظری"
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم..
ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم ..
"فاضل نظری"
ای چشم تو بیمار ،
گرفتار..
گرفتار..
برخیز چه پیش آمده این بار علمدار؟
گیریم که دست و علم و مشک بیوفتد ،
برخیز فدای سرت ..
انگار نه انگار..
"فاضل نظری"
کاری به کار عقل ندارم ، به قول عشق
کشتی شکسته را چه نیازی به ناخدا..
گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست ..
ای خواجه!
احتیاط کجا؟
عاشقی کجا؟
"فاضل نظری"
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم..
بد نبود ای دوست !
گاهی هم تو دل می باختی..
"فاضل نظری"
عجب عدالت تلخی که شادمانی ها
فقط برای شما اتفاق می افتد..
تمام سهم من از روشنی همان نوری ست
که از چراغ شما در اتاق می افتد...!
"فاصل نظری"
مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم ..
که عشق از پیله های مرده هم پروانه می سازد..
"فاضل نظری"