شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

کشنده خواب های من..

و تو هر جا و هر کجای جهان که باشی

باز به رویاهای من بازخواهی گشت..

تو مرا ربوده٬؛ مرا کشته؛ مرا به خاکستر خواب ها نشانده ای...

هم از این روست که هر شب،

تا سپیده دم بیدارم!

عشق همین است در سرزمین من...

من کشنده ی خواب های خویش را دوست می دارم!

"سیدعلى صالحى"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد