شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

عاشقانه های آیدا..

حرف بزن آیدا..

حرف بزن!

من محتاج شنیدن حرف‌های تو هستم...

با من از عشقت، از قلبت، از آرزوهایت حرف بزن... 

اگر مرا دوست می‌ داری، من نیازمند آنم که با زبان تو آن را بشنوم!

هر روز، هرساعت، هر دقیقه، و هرلحظه می‌خواهم که 

زبان تو، دهان تو و صدای تو آن را با من مکرر کند... 

افسوس که سکوت تو، مرا نیز اندک اندک از گفتن باز می‌دارد...

من با طوفان زنده ام، 

طوفانی از نوازش‌ها و جمله‌ها...

من حساس تر از آنم که تصور کنی بتوانم در چنین محیط نامساعدی زنده بمانم...

"احمد شاملو"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد