شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

بگذر ز من ای آشنا..

من و رسوایی و این بار گناه

تو و تنهایی و آن چشم سیاه..

از من تازه مسلمان بگذر..

بگذر ، از سر پیمان بگذر..

"افشین یداللهی"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد