شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

درد آشنا..

در جواب راستی با خلق ، بهتان خورده ایم..

خنجر بسیار از این لطف فراوان خورده ایم..

کشتی در گل نشسته ایمن از گرداب هاست

ما که دل کندیم از ساحل ، به طوفان خورده ایم..

زخم های ما اگر در چشم مردم آشناست ،

جای حیرت نیست..

زخم از آشنایان خورده ایم..

"حسین زحمتکش"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد