شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

تنهایی..

یک عمر در خود ریختم تنهایی خود را ..

انگار کن کوهی که آتش بر جگر دارد..

دلشوره ای دارم ..

گمانم ماهی سرخی ، در عمق دریایی به قلابی نظر دارد..

"مهدی فرجی"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد