شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

ارغوانم دارد می گرید..

من در این گوشه که از دنیا بیرون ست

آسمانی به سرم نیست..

از بهاران خبرم نیست..

"ه.الف.سایه"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد