شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

در بهار بی من چه میکنی..

پاییز تو سر می رسد ،

قدری زمستانی و بعد..

گل می دهی ، نو می شوی ..

من در بهارت نیستم!

"افشین یداللهی"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد