شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

گران آمد جدایی..

خواب نمی برد مرا..

یار نمی خرد مرا..

مرگ نمی درد مرا..

آه..

چه بی بها شدم!

"عباس معروفی"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد