شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

آدم نشود آدم ..

درد فراق آمد و عشق از دلم نرفت ..

ای روزگار سیلی محکم تری بزن!

شاید که جام بشکنم و توبه ای کنم ..

"سجاد سامانی"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد