شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

ای بر پدرت دنیا ..

ای بر پدرت دنیا ..

آهسته چه ها کردی..

بین من و دیروزم ، مغلوبه به پا کردی..

هرچیز به جز اسمت از حافظه ام تف شد..

تا حال مرا دیدند ، سیگار تعارف شد ..

"علیرضا آذر"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد