شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

بی تو..

خون به دل، 
خاک به سر، 
آه به لب، 
اشک به چشم...
بى جمال تو چه ها بر من مسکین آمد..
"بیدل دهلوی"

فرار به تو..

مانده ام با خودم چه کار کنم!

قصد دارم به "تو" فرار کنم!

تو که در چشم هات خشم و غم است..

تو که دیوانگیت محترم است...

"سیدمهدی موسوی"

عطر تو میچسبه..

آرامش آغوش خون گرمت
بعد از شب کولاک مى چسبه
هرجاى این تهران آلوده
عطر تو وحشتناک مى چسبه!
"رستاک حلاج"

شادمانی بی سبب

من همه این سال‌ها

هر از گاه که خوابت را می‌ بینم،

می‌ بینم باز جایی هستیم انگار

و داریم تن می‌شوئیم در لمس نور،

و یک جور هوای خاص،

حس عجیب،

میل، مست، حلول، هست...

هی شادمانی  بی‌ سبب

شادمانی بی‌ سبب...!

"سید علی صالحی"

پریدن..

یک عمر نگاهش به نگاه تو بیفتد

یک عمر خودت را زده باشی به ندیدن

سخت است که یادش بدهی پر بگشاید

آخر برود در پی با غیر پریدن...

"سید تقی سیدی"


حق عشق..

عشق حق داشت اگر تور نینداخت به آب

برکه ی بخت من از ماهی دلمرده پر است..

"فاضل نظری"

عید مبارک!

ظهور کن که به تنگ آمده ایم از تزویر

ز دست منتظرانت خلاص کن ما را!

"حسین جنتی"

چرا بهترم..

بیماری من شد سبب پرسش معشوق 

می میرم از این غم که چرا بهترم امشب .. 

"صائب تبریزی"

شانه هایت..

شانه هایت دم صبح 
خنکایی دارد 
که سر ِداغ مرا مرهم از اوست!
"سید علی میرافضلی"

مثلا..

فرض کن یک غروب بارانی ست و تو تنها نشسته ای مثلا

بعدش احساس می کنی انگار ، سخت دلتنگ و خسته ای مثلا

در همان لحظه ای که این احساس مثل یک ابر بی دلیل آنجاست

شده یک لحظه احتمال دهی که دلی را شکسته ای مثلا ؟

که دلی را شکسته ای و سپس ابرهای ملامت آمده اند

پلک خود را هم از پشیمانی روی هم سخت بسته ای مثلا

مثلاهای مثل این هر شب ، دلخوشیهای کوچکم شده اند

در تمام ردیف های جهان ، تو کنارم نشسته ای مثلا

و دلی را که این همه تنهاست ، ژاپنی ها قشنگ می فهمند

مثل ویرانی هیروشیماست بعد آن جنگ هسته ای مثلا
فرض کن یک غروب بارانی ست و تو تنها نشسته ای اما
من نباید زیاد شکوه کنم من نباید . . . تو خسته ای مثلا

"سید مهدی نقبایی"

توجیه شاعرانه..

دوستت نمی‌ داشتم،
چه می‌ کردم؟
دنیا برای ادامه زندگی
توجیه شاعرانه ای میخواست!
"لیلا کردبچه"

نمیدانم چه خواهد شد...

کنارم هستی و دوری..

 نمیدانم چه خواهد شد!

نقاب خنده هایم را غمی مردانه می گیرد..

"ناشناس"

نباید بخوابیم!

نباید بخوابیم!
 در خواب خواهیم مرد!
 درد ما تنها همین دغدغه دیر به دیر نیست..
 تنها همین نیست که ممکن است تشنه در تاریکی بمیریم! 
خیلی وقت است که از شدت خستگی دیگر خوابمان نمی رود..
اینجا در این سرزمین چقدر سخت است حتی مردن به رایگان!
"سید علی صالحی"

بمان ..

باش با من..

که همه رهگذران می‌ گذرند.. !

"عماد خراسانی"


تو بخواه..

تو مبین که خاکم از خستگی و شکستگی ها
تو بخواه تا به سویت ز هوا سبک تر آیم...
"حسین منزوی"

بهای عشق..

نازنینم! 

نیک می‌ دانم که عشق برای تو ،

"تو"ی زیبای بی‌ نقص،

نه آب می‌شود نه نان!

اما برای من، من شیدای مجنون

هم خون می‌شود، هم جان!

"نزار قربانی"

چیستی ای دل..

آتش انباری ، تنوری ، کوره ای ، آتشفشانی؟
چیستی  ای دل؟ 
بگو  ما را چرا سر می دوانی ؟!
"اخوان ثالث"

دوستان خجالتی..

از تو در حال منفجر شدنم
در سرم بمب ساعتی دارم!
شب که خوابم نمی‌ برد تا صبح
صبح سردرد لعنتی دارم
همه از پشت خنجرم زده‌اند
دوستانی خجالتی دارم !!
"سید مهدی موسوی"

مثل تنهایی خودم..

میروم طرح غصه ای باشم

مثل اندوه خالکوبی هاش

میروم تا که دست بردارم

از جهان مخوف خوبی هاش !

مثل تنهایی خودم ساکت..

مثل تنهایی  خودم سر سخت..

مثل تنهایی ِخودم وحشی..

مثل تنهایی خودم بدبخت !

"علیرضا آذر"

آغاز و ختم ماجرا..

آغاز و ختم ماجرا
لمس تماشاى تو بود!
"افشین یداللهی"

تا کی آرزو؟

در آرزوی رویت ای آرزوی جانم..

دل نوحه کنان تا چند؟

 جان نعره زنان تا کی؟

"عطار"

آخرین آواز عشق..

اگر هنوز من  آواز آخرین توام ،
بخوان مرا 
و مخوان جز مرا 
که میمیرم...
"حسین منزوی"

پر گشودیم..

دو آوای تنهای سر گشته بودیم،
رها در گذرگاه هستی
به سوی هم از دورها پر گشودیم...
"فریدون مشیری"

نیمه های شب..

نیمه های شب است و بیدارم..

نیمه های شب است و خوابیدی..

کاش هرگز تو را نمی دیدم..

کاش هرگز مرا نمی دیدی..

"اهورا فروزان"

خوب شد دردم دوا شد..

من تو را بر شانه هایم می کشم
یا تو می خوانی به گیسویت مرا؟
زخم ها زد راه بر جانم ولی
زخم عشق آورده تا کویت مرا...

"ناشناس"

دوای رنج عشق

رنجور عشق به نشود

جز به بوی یار..

"سعدی"

خودت آمدی..

خود آهوانه به دام من آمدی تو

وگرنه

من این بهار در اندیشه‌ی شکار نبودم..

 "حسین منزوی"

زنده برگشتم..

من از آن کوچ که باید بروی کشته شوی ...

زنده برگشتم و انگیزه ی  پرواز پرید !

"کاظم بهمنی"

تو بهار منی...

آیدا تو بهار منی و من خاک و مزرعه ام

باید بیایی و کنار من بمانی تا من سرسبز شوم

برویم و شکوفه کنم ، من بی تو هیچ نیستم

بی تو هیچ نیستم ...

بی تو هیچ نیستم..

"احمد شاملو"

تو را به گریه می سپارم

سه روز میشود امروز پشت پنجره م

بدون وقفه بر این اتفاق میباری

تو را به گریه سپردم که وقت آن شده است

مرا به دست خدایی که رفته بسپاری..

"اهورا فروزان"