شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

بگذر ز من ای آشنا..

پیدا بکن یک آدم آدمتری را..

و شانه های محکم و محکم تری را..

"سید مهدی موسوی"

خاورمیانه ی چشم هایت!

خاورمیانه را آفرید از روی چشم های شرقی ات؛
پر آشوب،
رنجور
خسته، 
زیبا...
"عباس حسین نژاد"

داروی من..

من گفتم و دکتر موافق نیست!

تو بهتر از قرصای اعصابی..

"حسین غیاثی"

خسته از بودن و نبودن...

خسته‌تر از صدای من، گریه‌ی بی‌صدای تو

حیف که مانده پیش من، خاطره‌ات به جای تو

رفتی و آشنای تو، بی‌تو غریب ماند و بس

قلب شکسته‌اش ولی پاک و نجیب ماند و بس

طعنه به ماجرا بزن، اسم مرا صدا بزن

قلب مرا ستاره کن، دل به ستاره‌ها بزن

تکیه به شانه‌ام بده، دل به ترانه‌ام بده

راوی آوارگی‌ام، راه به خانه‌ام بده

یک‌سره فتح می‌شوم، با تو اگر خطر کنم

سایه‌ی عشق می‌شوم، با تو اگر سفر کنم

شب‌شکن صد آینه با شب من چه می‌کنی؟

این همه نور داری و صحبت سایه می‌کنی

وقت غروب آرزو بهت مرا نظاره کن

با تو طلوع می‌کنم ولوله‌ای دوباره کن

با تو چه فرق می‌کند زنده و مرده بودنم

کاش خجل نباشم از زخم نخورده بودنم

"افشین یداللهی"

سینه م..

سینه م دکان عطاری ست..

دردت چیست...؟

"محمد صالح علاء"

به زنی..

به زنی سرد شده در دل تابستانت!

به زنی رقص کنان در وسط بارانت!

به زنی خسته از این آمدن و رفتن ها

به زنی بیشتر از تو، تنها..!

"سید مهدی موسوی"

خودم خواستم با تمام وجود...

یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری است

باش تا کار من و عقل به فردا بکشد...

زخمی کینه ی من!

 این تو و این سینه ی من

من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد...

"فاضل نظری"

بهانه زنده ماندن...

دوست داشتنت بهانه بود؛

من تو را برای نفس کشیدن می خواستم..

 برای زنده ماندن!

"سید علی صالحی" 

سپر انداخت عقل..

خدنگ غمزه از هر سو نهان انداختن تا کی؟

سپر انداخت عقل از دست ناوک های خونریزت!

برآمیزی و بگریزی و بنمایی و برپایی...

فغان از قهر لطف اندود و زهر شکرآمیزت..

"سعدی"

حال ما خوب است اما..

حال مرا هرکسی می پرسد بگو: خوب است...

اشکش روان

اندوه جاری

زخم ها کاری ست..

"حسین دهلوی"

...

خلق بی جان

شهر گورستان و 

ما در غار پنهان..

یاس و تنهایی من مانند لوط و دخترانش..

"ناشناس"

افهم..

دنیا حکایت تلخی ست از درد و غصه و ماتم..

دنیا حکایت تلخی ست..

افهم علیرضا!

افهم..

"علیرضا قزوه"

...

تپانچه ی نگاه تو

مرا نشانه می‌ رود!

"یغما گلرویی"

تا چند؟

چو چهره ی صبح شادمان باش..

تا چند ملول می نشینی..؟!

"پروین اعتصامی"

قسمت من..

هر چه کردم به ره عشق وفا بود، وفا...
وانچه دیدم به مکافات جفا بود،جفا...
شربت من ز کف یار الم بود، الم ..
قسمت من ز در دوست بلا بود، بلا..
"فروغی بسطامی"

جهان رویای من برای تو..

میخوابم و شبم را به تو می سپارم

رویایم را به بیداری ت.. به رویایت..

تا هر چه میخواهی با آن بکنی..

تا صبح ،

جهان من از آن توست..!

"افشین یداللهی"

...

دلم یک ترانه غمگین خارجی می خواهد!

با زبانی که نمیفهمم چیست!

میخواهم به دردی که نمیدانم چیست ، 

زار زار گریه کنم!

"بهرنگ قاسمی"

غارت کنم ای عشق..

کمى دیر آمدى اى عشق 

اما باز با این حال

اگر چیزى از این غارت زده باقیست

غارت کن...

"حسین  زحمتکش"

خوشی و ناخوشی

از من مباش دور

که وصل و فراق توست ..

خوش همچو بسط روزی

ناخوش چو قبض روح..

"سیف فرغانی"

کنعان..

دیده ی یعقوب و بوی یوسف اینجا حاضر است..

در وصال هجر مجبوریم..

کنعان است دل!

"بیدل دهلوی"

سجاده ایم ما...

سوگند او که گفت "پریشان و عاشق است"

باور نکردنی‌ست ولی ساده‌ایم ما!

از ما گذشت تا که به مقصود خود رسد...

در چشم بی‌ملاحظه‌اش جاده‌ایم ما!

پا می‌خوریم و حرمتمان کم نمی‌شود

زحمت نکش رفیق!

 که سجاده‌ایم ما!

"حسین دهلوی"

صبر..

ای آن که پای کوه به دامن شکسته‌ای

یک ذره صبر هم به من بیقرار بخش

"صائب تبریزی"

درمان دردم..

آنجا که به عشاق دهی درد محبت

دردی هم از این عاشق دلخسته دوا کن..

"شهریار"

قرآن گشوده..

با وضو آمد به قصد لیله الفرقت ، علی!

ابن ملجم در شب احیا چه قرآنی گشود...!

"قاسم صرافان"

ببوس!

سحر رسید بیا پیش چشم های خدا

مرا شبیه صدای اذان بلند ببوس!

گناه بازوی تب کرده ات به گردن من

بهشت را به جهنم نمی برند ببوس...!

"حسین غیاثی"

کمال..

دلت سخت است و

پیمان اندکی سست...

دگر در هرچه گویم 

بر کمالی!

"سعدی"

عرش خدا ریخت بهم..

مذهبی بودن ما دردسری شد که نگو

"من ملک بودم و فردوس برین ..."

 اما او بوسه‌ ای داد به من،

 عرش خدا ریخت بهم..

"علیرضا آذر"